تا چند جویی آخر از جان نشان جانان ** درباز جان و دل را کین راه بی نشانست
درباره من
زین همرهان، همراز من، تنها تویی تنها بیا/
باشد که در کام صدف، گوهر شوی یکتا بیا/
یا رب که از دریا دلی، خود گوهر یکتا شوی/
ای اشک چشم آسمان، در دامن دریا بیا/
ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس/
ای در تکاپوی طلب، گم کرده ره با ما بیا/
ای ماه کنعانی تو را، یاران به چاه افکنده اند/
در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا/
مفتون خویشم کردی از، حالی که آن شب داشتی/
بار دگر آن حال را، کردی اگر پیدا بیا/
شرط هواداری ما شیدایی و شوریدگیست/
گر یار ما خواهی شدن، شوریده و شیدا بیا/
در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن/
پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا/
کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون/
اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا/
گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان/
چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا/
(شهریار)
ادامه...
خدا خیرتون بده بابت این نرم افزار و کل مطالبی که گذاشتید واقعا ممنونم لذت بردم از خوندنشون